آنکه چشم او سرخ باشد: عمر رضی اﷲ عنه مردی بود بلندقامت و تناور، سرخ چشم و اسمر. (مجمل التواریخ) ، کنایه از جلاد و مردم خونریز. (برهان) (انجمن آرا) : جوقی از این زردگوش گاه غضب سرخ چشم هر یک طاغی و دیو رهبر طغیان او. خاقانی. آن مؤذن سرخ چشم سرمست قامت به سر زبان برآورد. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 506)
آنکه چشم او سرخ باشد: عمر رضی اﷲ عنه مردی بود بلندقامت و تناور، سرخ چشم و اسمر. (مجمل التواریخ) ، کنایه از جلاد و مردم خونریز. (برهان) (انجمن آرا) : جوقی از این زردگوش گاه غضب سرخ چشم هر یک طاغی و دیو رهبر طغیان او. خاقانی. آن مؤذن سرخ چشم سرمست قامت به سر زبان برآورد. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 506)
آنکه کمان سخت را بکشد. (آنندراج) : تنی چندبگزید عیاروش کماندار و سختی کش سخت کش. نظامی. ، ستور که رام نباشد. که منقاد نباشد. سرکش: ابلیس در جزیره تو برنشست بر بی فسار سخت کش توسنش. ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران ص 228)
آنکه کمان سخت را بکشد. (آنندراج) : تنی چندبگزید عیاروش کماندار و سختی کش سخت کش. نظامی. ، ستور که رام نباشد. که منقاد نباشد. سرکش: ابلیس در جزیره تو برنشست بر بی فسار سخت کش توسنش. ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران ص 228)